Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

Javad Mahdavi

The Personal Blog of Moahamad Javad Mahdavi
وبلاگ شخصی محمد جواد مهدوی

صفحه ای برای جبران هر آنچه که به تحریر درنیامد...!

در شبکه های اجتماعی

twitter Instagram twitter
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۶:۴۸ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    🤕🤕

انتقاداتی که روی کاغذ نمی آیند

جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۳۳ ب.ظ

حرف سیاسی ممنوع!

حتماً این جمله رو بارها و بارها چه توی اینترنت و چه توی فضای نه چندان واقعیه دنیای امروز دیدید و شنیدید.البته منم از جمله طرفداران این نکته ی ناب و سخن ارزشمند بودم و هستم اما گاهی باید نوشت تا شاید خوانده شود!وقتی نوشتن این متن رو شروع کردم یاد یه صحنه ی جالب افتادم.سالها پیش وقتی نیمه شب از سر بیکاری (!) توی اینترنت گشت می زدم و پروفایل نویسنده های وبلاگ ها رو می خونم(توی پرانتز اینو بگم که من به شخصه وبلاگ های کوچیک و کم بازدید ساده رو به سایت های غول پیکر ترجیح میدم چون این وبلاگ ها هدفشون فقط نوشتنه و نه هیچ هدف مادیه دیگه ای) توی بخشی که اکثر سرویس دهندگان وبلاگ در قسمت " در باره من " به عنوان  "اعتقادات سیاسی و اجتماعی " داشتن 90 درصد صاحبان وبلاگ ها جلو این بخش نوشته بودن : بابا بیخیال ، حرفی ندارم ، مارو چه به این حرفا ، سوال بعدی لطفاً ! ، اوه اوه بعدی و ... واسه من خیلی تعجب آور بود چون این بحثِ عدم آزادی بیان و این حرفا معمولاً توی فضای مجازی خیلی کم رنگه و افراد توی سراسر جهان خیلی بی مهابانه اعتقاداتشونو می نویسند.حالا این یه سوال بزرگه که چرا ما معمولا از حرف زدن ( و نه صرفاً انتقاد کردن) در باره ی این موضوعات طفره می ریم یا ترس داریم یا شاید خوشمون نمیاد؟!

اصلا به ماهیت این صحبت کردن یا موضوعی که درباره اون بخواهیم صحبت کنیم کاری ندارم؛ حرف من اینه که چرا ما فکر می کنیم باید بین خودمون و فضای اجتماعی و سیاسی اطرافمون یک خط قرمز خیلی بزرگ بکشیم؟ غافل از اینکه ما توی همین جامعه زندگی می کنیم و با همین سیاست ایام می گذرونیم...

حالا این نوشته ی چند خطی توی یه وبلاگ متروکه نمی تونه تحولی در اجتماعِ بی اجتماع ما به وجود بیاره ولی خب وقتی بعضی حرفا توی دل آدم می مونه و با هیچ منطقی نمی تونی یه جواب ساده هم براشون پیدا کنی مجبوری که اونارو توی وبلاگ گرد و خاک گرفته ی خودت منتشر کنی تا همونطور که قبلاً هم گفتم : " شاید روزی ، کسی ، در جایی غیر از اینجا آنها را بخواند و چند دقیقه ای فکرش مشغول شود و سئوالی بی جواب شکل بگیرد و جوابی پیدا شود و ... "

سیاسی اجتماعی

البته اینجا قصد نقدی بر فضای سیاسی اجتماعی ایران رو ندارم و اصلاً در این حد نیستم که بخوام چیزی رو نقد کنم ولی به نظرم ما هم جزو همه ی اون هزار و چند دلیل هستیم که آب و هوای سیاسی کشور رو غبار آلود کردیم.گاهی نگفتن و خاموش بودن و جواب چیزی را ندادن خودش شراکت در جرمه.آیا تا به حال فکر کردید که چقدر در اشتباهاتی که هیچ ربطی به شما ندارند سهیمید؟!!

نظرات  (۳)

معلومه که حرفی برا گفتن داری


ادامه بده
پاسخ:
مرسی
دو تا نکته به نظرم میرسه:
یا موافقیم با شرایط سیاسی حاکم
و یا مخالفیم
ولی وقتی در هر صورت نظر ما برای کسی مهم نیست
خیلی دوست نداریم ابرازش کنیم.
شایدم اونقدر ترسیدیم از نقد کردن که به قول دوستمون ترجیح میدیم در دهن سیاسی گویمان ار گل بگیریم:)
پاسخ:
ترس برای یک ایرانی واژه ی غریبیست!!!
فکر می کنم بهترینش اینه : حالشو نداریم پس هرچه بادا باد!
  • خانومِ حدیث :)
  • متاسفانه شرایط یه جوریه که ادم ترجیح میده دهانِ سیاسیشو گل بگیره!!
    پاسخ:
    یا شاید شرایطو جوری رقم زدیم که ... !
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی