Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

Javad Mahdavi

The Personal Blog of Moahamad Javad Mahdavi
وبلاگ شخصی محمد جواد مهدوی

صفحه ای برای جبران هر آنچه که به تحریر درنیامد...!

در شبکه های اجتماعی

twitter Instagram twitter
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۶:۴۸ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    🤕🤕

۳ مطلب با موضوع «عکاسی» ثبت شده است

یه وقتی دلت میگیره ، چون یه کسی یا یه چیزی که خیلی واست مهم و با ارزش بوده رو از دست میدی 

یه وقتی دلت میگیره چون احساس تنهایی میکنی

یه وقتی دلت از یه نفر میگیره که رنجوندتت

یه وقتی غروب میشه ، پنجشنبه میشه ، پاییز میشه ، هوا سرد میشه ، برگا زرد میشه ، دلت میگیره

یه وقتی با یکی که دوستش داری بحثت میشه ، دلت میگیره

یه وقتی دلت میگیره چون از یه چیزی ، از یه کاری احساس گناه و شرم میکنی

یه وقتایی خسته ای ، با تمام وجودت خسته ای ، دلت میگیره

یه وقتایی دل تنگ یه نفر میشی ، جای خالیش کاری میکنه دلت بگیره

ولی ولی ...

یه وقتایی فقط دلت میگیره

" فقط دلت میگیره "

پیش اومده برات ؟

از چی ؟ هیچی 

از کی ؟ هیشکی

از کجا ؟ هیچجا

واسه چی ؟ نمی دونی

علت ؟ ...

فقط دلت میگیره .

هیچیت نیست . هیچی نشده . وقت خاصی نیست . اتفاق خاصی نیوفتاده . کسی چیزی نگفته . کسی کاری نکرده 

تو فقط دلت گرفته 

و چه مظلومانه که نمیدونی برای چی 

و چه مغمومانه که وقتی میپرسن، چته ؟ نمی دونی چی بگی

لعنت به اون لحظه ها ...

از اون جهت که بچه ی زمستونم همیشه این فصل جذابیت خیلی خاصی برام داشته و حسابش حسابی از بقیه ایام جداس. زمستونم که همه ی خوشگلیاشو مدیون شب اول خیلی خیلی خوشگلشه.نه چون طولانی ترین شبه ساله هااا ، نه کاری به این چیزاش ندارم ، کلاً هر چیزی که بهونه بشه واسه تجدید دیدار و دور هم جمع شدن به نظرم خیلی ارزشمند تر از تمام مادیات و زرق و برق دنیاست. ولی ولی ولی... هزارو صد افسوس که هر چی زمان میگذره این گرمای عشق و محبت بین دوستان و قوم و خویشا کم رنگ و کم فروغ تر میشه و من چقدر محسوس این زوال رو میبینم و با تمام وجودم احساسش می کنم.

نمیدونم چرا هرچی به ذهنم فشار میارم که قدیما رو به یاد بیارم در نهایت فقط و فقط به این نتیجه میرسم که خیلی خیلی جو صمیمی تر و دوست داشتنی تری بینمون بود ، خیلی لبامون خندون تر بود ، خیلی دلامون شادتر بود خیلی . . .

yalda

بچه تر که بودم این مناسبتا قشنگ تر بود ، دوس داشتنی تر بود ولی متاسفانه نمیفهمیدم که هرچی زمان پیش بره دیگه این فضای فوق العاده تکرار شدنی نیست و ما میمونیم و یه جهان شلوغ و هرج و مرج بی دلیل دنیای اطرافمون و روزهای تکرار نشدنیه گذشته . . .

ولی برای زنده موندن این میراث هم که شده پاس میداریم این جشن آریایی رو و همچنان در حسرت زیبایی هایی که امروز دیگه قدیمی شدن ...

آخرین ساعات پاییز 96 - یلدا مبارک

ذره ذره جان من بر باد رفت...

یه عکس یادگاری و قدیمی ، چند سال پیش در چنین روزی!

یاد باد آن روزگاران ، یاد باد . . . !

(شهر دامنه از توابع استان اصفهان)

me