Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

Javad Mahdavi

The Personal Blog of Moahamad Javad Mahdavi
وبلاگ شخصی محمد جواد مهدوی

صفحه ای برای جبران هر آنچه که به تحریر درنیامد...!

در شبکه های اجتماعی

twitter Instagram twitter
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۶:۴۸ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    🤕🤕

۲۶ مطلب با موضوع «وبلاگ من (شخصی)» ثبت شده است

عشق چیست؟

به خودم اجازه میدم این سوال رو با قاطعیت جزو سه سوال مهیب ، بی پاسخ و مجهول همیشگی تاریخ قرار بدم!!

ولی انکار نمی کنم که شاید پاسخ به این سوال برای من انـــــــــــــــقدر دشواره و بعضی آدم های ساده و معمولیه اطرافم خیلی راحت بهش جواب میدن ، با جوابش زندگی می کنند و عاشق میمیرند !

من ولی نه ؛ برای من شاید گنگ ترین پرسش زندگی باشه

عشق چیست ؟؟!! 

گاهی به سادگی یک صبح اول فروردینی ، بارونی و نیمه ابری که هوا "عشقو" با ذره ذره وجودش فریاد میزنه

گاهی به پیچیدگی هزارتوی روابط تنگ و تاریک و تلخ و احیاناً شیرین انسان ها باهم دیگه

گاهی به زیبایی نگاه وصف ناپذیر مادر به چهره ی مبهوت فرزندی که هنوز پایان نامه ی دوران شیرخوارگی رو تحویل نداده !

گاهی به پیچیدگی حس علاقه ی دیوونه کننده به یک نفر که در خلال افکار منسوب به اون مدام با خودت تکرار می کنی : بی تو نمی تونم !

گاهی انقدر پیچیده و انقدر ساده ، مثل عشق  به خدایی که در همین نزدیکی هاست . . .

خیلی گنگ ، خیلی مبهم

شاید هم تاحالا عاشق شده باشم ، نمی دونم

ولی مطمئنم عشق رو تجربه نکردم

آره ! شاید عاشق نشده باشم یا عاشق نباشم ولی فکر میکنم شاید عشق رو تجربه کردم !!

نمیخوام ساده بودن عشق رو بپذیرم . و از طرفی نمی تونم تحمل کنم که انقدر پیچیده باشه که برای فهمیدن معنی اون باید تار و پود عرفان و فلسفه رو یک بار ، باز کنم و به هم بدوزم

هر چقدر در مورد یه مقوله ی گنگ و مبهم توضیح بدی نه تنها مشکلو حل نمی کنی بلکه خودتو در مواجهه با چشم هایی قرار میدی که مبهوت به یک گوشه نا معلوم در افق صفحه مانیتور خیره میشند و به حرف های تو چند ثانیه ای فکر می کنند و با یه بد و بیراه نه چندان محترمانه به چرندیاتت نمره ی صفر میدند !!

فقط می دونم عشق برای من چیزی بالاتر و غیر قابل توضیح تر از مضمون 98 درصد ترانه های پاپ و پیامک های عاشقانه و داستان های کوتاه رمان گونه و چشمک زدن به فلان همکلاسی است ... !

شاید هم عاشقم ! نمی دونم ... ولی ...

از عشق بیشتر میترسم تا اینکه دوسش داشته باشم

معنی بعضی جمله ها رو بزرگ تر که میشی میفهمی

منه بچه دبستانی چه می دونستم یعنی چی : "خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است " !
و جالب اینکه فقط وقتی فهمیدم که خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر بود !
احساس عجیبیه
سرت پر از افکاری که به زبان جاری نمیشند
حال غریبی که همیشه شک میکنی که آیا تو تنها کسی هستی که این احوالو داری ؟!
هیچ وقت توی زندگیم سعی نمی کنم این حالو برای کسی شرح بدم
نه برای اینکه شک دارم کسی اونو میفهمه یا نه ؛ برای اینکه نمی تونم توضیحش بدم . . .
واسه همینم هست که اینا رو توی پیج اینستاگرام یا کانال تلگرام نمینویسم
اینارو اینجا مینویسم . توی وبلاگی که می دونم شاید تا زندم کمتر از تعداد انگشت های دستام خونده بشن
شعار همیشگی ! مینویسم که خوانده نشوید ، مینویسم که خوانده نشوند !!
اینجا دفترچه ی خاطرست؛که شاید چند سال دیگه که نوشته های حذف نشدنیه اینترنت ، این رفیق نارفیقمو دیدم ، یادم بیاد این روزهایی که بدترین ایامِ بهترین دوران زندگیم بودند 
و چی بیشتر منو تسکین میده از این جمله ها ؟!  " چایی ات را بنوش و نگران فرداها نباش! از گندم زار من و تو مشتی کاه می ماند برای باد ها "

ذره ذره جان من بر باد رفت...

یه عکس یادگاری و قدیمی ، چند سال پیش در چنین روزی!

یاد باد آن روزگاران ، یاد باد . . . !

(شهر دامنه از توابع استان اصفهان)

me

اولین ها شاید بهترین نباشند اما قطعاً خاطره انگیز ترین ها هستند...

این اولین طراحی تایپوگرافی بود که من کار کردم و شدیداً به این هنر علاقه مند شدم

بعد از اون کارهای خیلی زیادی رو طراحی کردم (صرفاً برای سرگرمی) اما هنوزم خاطره انگیز ترین اولینه...!

Firsts.5

به عنوان کسی که حدوداً 50 درصد از تمام عمرش رو پشت کامپیوتر و علی الخصوص در اینترنت گذرونده عجیبه که تازه احساس می کنم که شدیداً محتاج نوشتنم! الفبای فضای اینترنت را یکی دو روز نیست که یاد گرفتم بلکه این دنیای مجازی از رفقای قدیمیه منه و با سرگرمی های بشدت اعتیاد آور این دنیای بی روح هم به خوبی آشناییت دارم. بنابراین مطمئنم که این میل بی حد به نوشتن اصلاً کاذب نیست. خصوصاً این که این میل  بی انتها وقتی در من فوران کرد که در یکی از پرفشارترین مقاطع زندگی هستم.شک ندارم که این حس،ریشه در همان فطرت قدیمیه من داره. نوشتن اگر شغل اول من نبوده حتماً مقام دوم رو در پر کردن تمام اوقات نه چندان فراغتم داشته و از سرشت من جدایی ناپذیره.من کاملا به سهمی بودن نمودار رشد بشریت ایمان دارم.انسان اوج می گیره ، بالا میره ، بالا و بالا تر اما هرچقدر که بالا میره بیشتر میل به سقوط داره.این اتفاق ویژه رو می تونید در همۀ وقایع دنیای امروز ببینید.نمونه ی بارز اون هم در من شکل گرفت.در دورانی که وبلاگ ها غبار گرفتند و وبلاگ نویسان زیر این چند صد سانتی متر غبار در حال جان دادن هستند و تمام این دهکده ی بسیار بزرگ اینترنت برای افراد به تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک و تعداد انگشت شماری سایت محدود شده من هرچه می کنم نمی تونم به وبلاگ و وبلاگ نویسی نه بگم.اولین وبلاگ من نیست اما آخرین آنهاست.سر انگشت های من بیشتر از همه چیز با دکمه های کیبورد آشناهستند و همیشه خالق بودن را دوست داشتند.دقیقاً از زمانی که غلط های املایی ام به صفر رسید نوشتن را چه از نوع وبلاگش و چه از نوع مقاله و انشایش شروع کردم و تا وقتی که نفسی می آید بر من است این رسالت را تمام نکردن.در دورانی که مطمئنم اگر این وبلاگ را به ملکوت اعلی هم برسانم به اندازه ی کانال های یک روزه ی تلگرام هم بازدید نخواهد داشت من شروع می کنم و شما هم اگر این چند خط را خواندید شروع کنید که فضای تولید محتوای نوشتاریمان شدید حالش خراب است!

همونطوری که باید از سرتیتر بالای این وبلاگ کوچک فهمیده باشید نه مربوط به موضوع خاصی است نه متمایل به گروه خاصی.من هرچیزی که حس کنم شاید یک فارسی زبان(یا یک خارجیه فارسی بلد!) در یک جای دنیا آن را بخواند و برایش جالب باشد یا لبخندی بیافریند یا دردی از دردهای اینترنتی را دوا کند یا مشکلی را رفع کند یا برای تحقیقی منبع شود یا برای عکسی مرجع شود یا برای پیجی پیوند شود ویا به هر نحوی مفید واقع شود را مینویسم.

ورزشکار نیستم اما به اندازه ی عمرم ورزش کردم و ورزشی ام.سیاست مدار نیستم اما از خیلی ها سیاسی ترم.اجتماعی نیستم بلکه خیلی گوشه گیر و تنها؛اما اجتماع را بهتر از هرکسی میشناسم.هنرمند نیستم ولی با انواع و اقسام آن،سال ها زندگی کردم و دست نقدم بر آنها حرفه ای تر از خیلی هاست.دکترای ادبیات ندارم ولی با بیت بیت منظومه هایشان و با بند بند منثوره هایشان دوران گذراندم.پس می نویسم تا اگر خوب بود استفاده شود و اگر بد بود نقد شود و اگر خوانده نشد اینجا برای همیشه بماند و نپوسد!

و باز هم میگویم:

اینجا صفحه ایست برای جبران همۀ قلم هایی که به دست گرفته نشدند...!

 

در غـــم ما روزها بــی گاه شـد   روزهــا با ســــــــوز هـا هـمـــراه شــد

روزها گر رفت گو:رو باک نیست   تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست