مرور
چند بار تا به حال خبر خودکشی کسانی که میشناختمشان در زندگی به من رسیده.البته نه این که آشنای نزدیک باشند یا ارتباطی بین من و آنها باشد،نه،فقط میشناختمشان.
یادم می آید هر بار با خودم میگفتم چطور ممکن است کسی انقدر احمق باشد که دست به چنین کار فاجعه باری بزند و هر بار هم جوابی به ذهنم نمیرسید.بعد از این که میفهمیدم همچین کاری کرده اند دید خیلی بدی نسبت بهشان پیدا میکردم و همیشه از این موضوع مطمئن بودم که هر اتفاقی هم در زندگی برای انسان بیوفتد باز هم خودکشی حماقت محض است...
اما سالها گذشت تا شاید حداقل کمی حس کنم چه احساسی داشته اند یا وقتی دست به همچین کاری زدند به چه چیزی فکر میکردند و...
حالا خودم در نقطه ای ایستاده ام که هر روز بارها فکر پایان دادن به زندگی را مرور میکنم.میدانم شاید هیچوقت نه به این جمع بندی برسم و نه این جرئت را پیدا کنم ولی حداقل این که در مورد خودم به آن فکر میکنم!
قضاوت کردن دیگری اشتباه است.امروز این را کاملاً درک میکنم.کسی چه میداند بر آن کسی که با ارزش ترین دارائی اش را در لحظه ای از خودش میگیرد چه گذشته؟!
مسأله ساده تر از این هاست.وقتی هیچ دلیلی برای ادامه دادن به زندگی پیدانکنی محکوم به مرگی،و توضیح این مساله ی ساده آنقدر پیچیده است که حتی غیر ممکن.قطعا غیرممکن،اصلاً تفهیم این موضوع که نمیدانی برای چه باید هنوز نفس بکشی و به امید چه اتفاق خارق العاده ای هنوز روی زمین ادامه بدهی به دیگری محال ممکن است.
با پدیده ای به نام زندگی و زنده بودن مواجه هستم که هنوز حتی معنی آن را درک نکردم،هر سال هر روز هر لحظه بیشتر از قبل از آن متنفر میشوم و بدتر این که حتی نمیدانم چرا...!
وبسایت شما را دیدیم, عالی بود,امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید
در ضمن وبسایت شما توسط ما دنبال شد
دوست داشتید از سایت ما هم بازدید کنید ,خوشحال میشیم... ممنون
www.musicgelyan.com
با تشکر