Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

Javad Mahdavi

The Personal Blog of Moahamad Javad Mahdavi
وبلاگ شخصی محمد جواد مهدوی

صفحه ای برای جبران هر آنچه که به تحریر درنیامد...!

در شبکه های اجتماعی

twitter Instagram twitter
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۶:۴۸ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    🤕🤕

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «sadegh hedayat» ثبت شده است

پروین ، دختر ساسان نام نمایشنامه ای از صادق هدایت نوشته سال 1307 در پاریس است که حدود سال 22 هجری قمری یعنی اوج جنگ اعراب مسلمان با ایرانیان را روایت میکند.

داستان در مورد یک چهره پرداز و دختر او پروین و دامادش پرویز است که در آخرین روزهای پادشاهی ساسانی زندگی می کنند و در شهر ری گرفتار حمله ی اعراب میشوند.

داستان در فضای یک عشق زیبا بین پروین و پرویز که در خلال جنگی ناجوانمردانه و کشتار بیرحمانه ی ایرانیان شکل گرفته پیش میرود.

اینطور به نظر میرسد که هدایت خودش را از قضاوت بازداشته اما خواننده(یا به عبارت بهتر بیننده) را بارها و بارها در خصوص وقایع تاریخی ورود اسلام به ایران تحریک میکند.

مینویسد :

- چهره پرداز: راست است ، با این که تازیان دشمن یزدان و آفت جان هستند من هم پیوسته اندیشناکم ولیکن از دست ما کاری ساخته نیست ، چه میشود کرد ...

- پروین : جنگ ... کشتار ... خون !

-هرچه در راه جنگ با تازیان داده باشیم کم است.ایران چندین بار میدان تاخت و تاز بیگانگان شد،هیچکدام به اندازه تازیها به ما چشم زخم نزدند.

 

این تراژدی غم انگیز هدایت در اصل روایتیست واقعی که وحشیگری های اسکندرگونه و چنگیزوار اعراب را در مسیر ترویج (بخوانید تحمیل!) دین آسمانی! شان بازگو میکند.در جای جای این نوشته نویسنده ی نهیلیست داستان از خواننده میخواهد که قضاوت کند اگر خدای همه ی ادیان یکی است چرا چیرگی یک دین آسمانی اش بر مردمی که همان خدای یگانه را میپرستند باید با خونریزی توامان باشد...

زبر دستی صادق هدایت را در نمایشنامه نویسی هم به خوبی می بینید که تا چه اندازه به جزئیات متناسب با فضای داستان میپردازد.

نمایش پس از 3 پرده آن گونه ای که شما نمی خواهید به پایان می رسد!

پروین دختر ساسان


اصفهان نصف جهان سفرنامه ای به قلم صادق هدایت است که در جریان سفر او به اصفهان در سال 1311 شمسی نگارش شده است.

گذشته از این که توصیف یک شهر تا چه اندازه توسط هدایت به زیبایی صورت گرفته،احساس عجیبی در این چند صفحه سفرنامه موج میزند که خواننده را قطعاً به وجد خواهد آورد.او با عشق وصف ناپذیری این شهر و جاذبه هایش را توصیف کرده و گویی در پایان مخاطبش را مجاب به بازدید دوباره و دوباره ی این اماکن میکند.

خیابان چهارباغ،چهلستون،میدان شاه،مسجد شاه،عالی قاپو،مسجد شیخ لطف الله،پل خواجو،مسجد جامع،مدرسه هارونیه،مسجد سلطان سنجر،امامزاده اسماعیل،دارالبتی یا دارالبطیخ،جلفا و کلیسای وانک و کوه آتشگاه از جمله اماکنی است که هدایت به شکلی ستودنی به شرح آنها پرداخته است.


مرگ ، سامپینگه و هوسباز نیز سه نوشته ی کوتاه از هدایت هستند که در ادامه ی کتاب گنجانده شده اند.

نوشته ی کوتاه "مرگ" که تنها به دو صفحه خلاصه شده از قابل ستایش ترین جادوگری های صادق هدایت است و برای من بسیار جذاب بود.


• دانلود کتاب پروین دختر ساسان و اصفهان نصف جهان صادق هدایت

فرمت PDF

حجم : 19.2 MB

چاپ قدیم

135 صفحه

شامل:

نمایشنامه پروین دختر ساسان

سفرنامه اصفهان نصف جهان

نوشته و داستان های کوتاه:

1.مرگ

2.سامپینگه (فارسی و فرانسوی)

3.هوسباز ( فارسی و فرانسوی)

کتاب علویه خانم و ولنگاری اثر صادق هدایت شامل دو بخش اصلی " داستان علویه خانم " و " مجموعه داستان ولنگاری " است. علویه خانم چاپ 1312 و ولنگاری چاپ 1323 هر دو در تهران که بعد ها در یک کتاب تک جلدی انتشار یافتند و از شاهکار های بی نظیر صادق هدایت هستند.

 

با علویه خانم شروع کنیم !

 

" زن چاقی که موهای وز کرده،پلکهای متورم،صورت پر کک مک و پستانهای درشت آویزان داشت.چادر سیاه و شرنده ای مثل پرده ی زنبوری به سرش بند بود،روبنده ی خود را از پشت سرش انداخته بود،ارخلق سنبوسه ی کهنه گل کاسنی به تنش،چارقد آغبانو به سرش و شلوار دبیت حاج علی اکبری به پایش بود.یک شلیته دندان موشی هم روی آن موج میزد و مچ پاهای کلفتش از توی ارسی جیر پیدا بود ولی چادرش از عقب غرقاب گل شده و تا مغز سرش گل شتک زده بود ! "

صادق علویه ی داستانش را اینگونه توصیف میکند.زن معرکه گیری که با پرده نگاریِ داستان های مذهبی و آیینی در راه مشهد در طول داستان پول در می آورد و اتفاقاً زبانش هم آرام نمی گیرد! دو بچه ی کوچک،یک دختر جوان و یک مرد میانسال هم همسفرش هستند که تا آخر داستان نمی فهمید نسبتشان با هم چیست و همین مطلب زن مرموز داستان هدایت را مرموز و احتمالاً منفور تر میکند.بار ها اشاره می کند که:اعتقادات از بین مردم رفته، کار و بارمان سال های قبل سکه بود،اما امسال...

دهنش کج،قسم و آیه روی لبش دائم،و دستش مدام بر سر و صورت بچه هایی که همراهش هستند در میان فضاسازی ها و توصیف های هدایت که باعث میشوند ضرب دست علویه را در سرمای راه مشهد در گاری "یوز باشی" روی صورت خودت حس کنی!

اما آنچه داستان را متمایز می کند باطن کثیف و ننگین شخصیت های داستان در عین ظاهر معصومشان است.البته هدایت خودش را از قضاوت معاف کرده و آن را بر عهده ی خواننده گذاشته است اما می نویسد :

  

"ماه کنار آسمان،تنها و گوشه نشین،به شکل داس نقره ای بود،به نظر می آمد که با لبخند سردش انتظار مرگ زمین را میکشد و با چهره ای غمگین به اعمال چرکین مردم زمین مینگرد..."

  داستانی سرشار از تهمت و غیبت و کنایه و ضرب المثل و تجویز های پزشکی شخصی و علویه ای که در لا به لای سطر هاش از زنی مذهبی و معتقد به فاحشه ای منفور که دستش رو میشود میرسد،که انگار نمادیست از یک جامعه،جامعه ای خشن و غمگین و رو به انحطاط که در سرمای زمستان راه مشهد توصیف میشود و با رسیدنش به مشهد به پایان میرسد.و صادق چقدر تامل برانگیز پرده نگاری و داستان سرایی این جماعت را بازگو میکند:

 

"همه ی اسرار این خانواده روی پرده ای که نمایش میداند نقش شده بود و به نظر می آمد که این پرده مربوط به زندگی آنها و باعث اهمیت و اعتبارشان شده بود،زیرا اگر پرده را از آنها میگرفتند همه ی آنها موجودات معمولی و مزخرف گردیده و در توده ی بزرگ زوار حل و هضم میشدند!!"

"روی این پرده سرتاسر عقاید ایده آل و محرک مردم نقش شده بود،به تدریج که باز میشد به منزله ی آینه ای بود که نه تنها عقاید ماورای طبیعی خود را میدیدند که مطابق محیط و احتیاجات خودشان درست کرده بودند،بلکه یکجور انعکاس،یک آینه ای بود که تمام وجود معنوی آنها رویش نقش بسته بود"

* * *

علویه خانم و ولنگاری

* * *

از علویه خانم که بگذریم به ولنگاری میرسیم!!

مجموعه داستان ولنگاری یک اثر بی نقص از صادق هدایت که پس از خواندنش شاید تا حدودی متوجه بشوید که چرا نام صادق هدایت با "سانسور و ممنوعگی" عجین شده است.

از " قضیه مرغ روح" که ادبیات که نه حتی زندگی معاصر و غیر معاصر را به چالش میکشد که بگذریم، از"قضیه زیر بته" که هر چه مرز جغرافیایی و اختلاف نژاد و باور و اعتقاد است را در هم میشکند که بگذریم، از " فرهنگ فرهنگستان" که فرهنگستان زبان و ادب پارسی و هر چه و هر که در اوست را آب میکشد و روی بند می اندازد و میگوید:

" باش تا صبح دولتش بدمد           کاین هنوز از نتایج سحر است "

که صادق جان صبح دولتش دمید،فقط هر کجا هستی دعا کن تا ظهر دولتش نرسیده خورشید حیا کند که سوختیم و هر چه استخوان بود به سم اسبانشان هدیه کردیم...؛ بگذریم

از قضیه "دست بر قضا"هم که بگذریم و از "قضیه خردجال"و خر در چمن هایش که -هرچه میکنید بکنید فقط مارا از چریدن علف نیندازید- از دهانشان نمی افتد هم که بگذریم،به نقطه ی عطف این کتاب یا شاید تمام آثار هدایت میرسیم : "قضیه نمک ترکی"

  

این که نوشته ی " نمک ترکی " بنزینی است که روی آتش منتقدان هدایت ریخته میشود بماند ولی با هر اعتقادی که داری چند دقیقه ای تعصباتت را کنار بگذار و فقط با عصا کردن مغزت روی نمک ترکی راه برو و تفحص کن و بعد اگر توانستی عصایت را کنار بگذار و مسیر خودت را برو!!

 

"عده ی انگشت شماری مرده خور بودند،باقی همه مرده پرست!"

" و خواستند بویسله ی طاعت و عبادت زندگی لوس مجللی در آن دنیا به چنگ بیاورند..."

 

عینک ها را بشکنید !


• دانلود کتاب علویه خانم و ولنگاری اثر صادق هدایت

 فرمت PDF

حجم: 4.12 MB

چاپ قدیم

177 صفحه

شامل :

داستان " علویه خانم "

و مجموعه داستان ولنگاری شامل:

1.قضیه مرغ روح

2.قضیه زیر بته

3.فرهنگ فرهنگستان

4.قضیه دست بر قضا

5.قضیه خردجال

6.قضیه نمک ترکی

زنده به گور - صادق هدایت

 

"  چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت... اگر می توانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم ، میتوانستم بگویم...نه!یک احساساتی هست،یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند،نمیشود گفت،آدم را مسخره میکنند؛هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند.زبان آدمیزاد مثل خود او قاصر و ناتوان است... "

 

صادق هدایت را از 16 - 17 سالگی میشناسم اما شناختن فقط در حدود اینکه یک نویسنده ی زبردست معاصر است و نهایتاً نام چندتا از آثار او. هرگز - باوجود علاقه و شوق بسیار - فرصت نشده بود که یکی از آثار او را مطالعه کنم. البته با طرز فکر و سبک هدایت از روی نوشته های دیگران در خصوص او یا جملات کوتاهش آشنایی داشتم.

در سالهایی که بسیار درگیر کنکور و پس از آن دانشگاه بودم بارها قصد مطالعه حداقل یکی از کتاب های اورا کردم که هیچوقت هم موفق نشدم. اما همیشه یک نیرویی به سمت او هدایتم میکرد و خلاصه بگویم که در اصل میدانم این نیرو چیست!   " احساس هم عقیدگی "

تابستان 97 به طور اتفاقی و کاملاً اتفاقی یکی از کتاب های صادق هدایت به دستم افتاد. خیلی تصادفی لا به لای کتاب های دانشگاه که مال یکی از دوستان بود.   زنده به گور

خواندم . و چه خواندنی !

زنده به گور - صادق هدایت

همان اول فهمیدم این اثری است که بدون شک مرا متقاعد خواهد کرد که تار و پود آثار و نوشته های او را زیر و رو کنم!

قصد نقدی بر این کتاب یا حتی اظهارنظر ندارم ولی به طرز عجیبی دوست دارم از آن بنویسم.اصلاً تخصصی در این زمینه ندارم.نه درک ادبی دارم،نه اصول و زیر و بم و چم و خم نویسندگی را میدانم،اما جملات جالب یا بهتر بگویم برای من جادویی در این کتاب وجود داشت. گویا بازگو کننده احوال من است.یکی از دوستان میگفت : کتاب های هدایت را نخوان که از اینی که هستی افسرده تر میشوی. آن روز کمی ترسیدم ولی امروز دیدم که نه تنها افسرده نمی کند بلکه به شکل تعجب آور و یا بهتر است بگویم دوست داشتنی و لبخند آوری احوال و افکارم را بازگو میکند.

 

 در جایی از کتاب مینویسد:

 

" هیچکس نمی تواند به درد من پی ببرد ، این دواها خنده آور است ، آنجا روی میز هفت هشت جور دوا برایم قطار کرده اند،من پیش خودم میخندم؛ چه بازیگر خانه ایست! "

 

 

نمیدانستم چکار کنم! کتاب را در آغوش بگیرم؟! ، روی دست بگیرم و ببوسم ؟!!

فقط میدانم آن چیز هایی را نوشته که مدت هاست به دنبالشان می گردم.

 

در جای دیگر:

 

" دیگر نه آرزویی دارم و نه کینه ای؛آنچه که در من انسانی بود از دست داده ام.گزاشتم گم بشود.

درزندگانی آدم باید یا فرشته بشود ، یا انسان و یا حیوان و من هیچ کدام از آنها نشدم و زندگانی ام برای همیشه گم شد. "

 

 از اینها مهم تر آن است که با گوشت و پوست و استخوان حس خواهی کرد که او همه را واقعی گفته است. در اصل این کتاب داستان نیست بلکه سرگذشت خود اوست.دقیقاً شرح احوالات خودش ( و تصادفاً من ) را میدهد. این شاید برای کسی که چنین حالتی را تجربه نکرده فقط یک نوشته به ظاهر ساده باشد اما برای کسی که این حال را درک کرده یک جور پیشگویی از وجودش محسوب میشود. یک شاهکار ! خیلی شگفت انگیز،خیلی دوست داشتنی،خیلی زیبا و در عین حال خیلی غمناک...!

 

 

" این اندیشه ها،این احساسات،نتیجه طرز زندگانی من است.نتیجه طرز زندگی افکار موروثی آنچه دیده،شنیده،خوانده،حس کرده یا سنجیده ام. همه ی آنها وجود موهوم و مزخرف مرا ساخته. "

 

 

کسی چه میداند ، شاید حالِ فاسق ، در جهنم ، بین هم کیشانش بهتر باشد...

 

31تیر1397


• دانلود کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت

فرمت : PDF در یک فایل فشرده (zip)

حجم : 2.14 MB

چاپ قدیم

130 صفحه

شامل داستان های :

1. زنده به گور

2.حاجی مراد

3.اسیر فرانسوی

4.داود گوژپشت

5.مادلن

6.آتش پرست

7.آبجی خانم

8.مرده خورها

9.آب زندگی

منبع لینک : پارس بوک