Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

The Personal Blog of Javad Mahdavi

Javad Mahdavi

The Personal Blog of Moahamad Javad Mahdavi
وبلاگ شخصی محمد جواد مهدوی

صفحه ای برای جبران هر آنچه که به تحریر درنیامد...!

در شبکه های اجتماعی

twitter Instagram twitter
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۶:۴۸ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    🤕🤕

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

"EndlessLove"  یا "عشق بی پایان" فیلمی به کارگردانی "شانا فست" به سبک رمانتیک،اقتباسی از رمانی با همین نام اثر "اسکات اسپنسر"،ساخته سال 2014 سینمای هالیوود است.

داستان فیلم در مورد عشقی است که بین "دیوید الیوت" با بازی "الکس پتیفر" و "جید باترفیلد" با بازی "گابریلا وایلد" در پایان دوره ی دبیرستان شکل میگیرد و فیلم در خلال مخالفت ها و مشکلات و موانعی که سر راه این عشق به وجود می آید پیش می رود.

به عنوان کسی که با ژانر عاشقانه در سینما بیگانه است باید بگم این فیلم را دوست خواهید داشت!انبوهی از اشتباهات فنی و ساختاری از دید یک منتقد می توان به این سینمایی روا داشت اما از داستان جذاب و صد البته بازی خوب بیشتر بازیگران لذت خواهید برد.میتوانید انتهای فیلم را حدس بزنید اما حدس سکانس بعدی کمی دشوار است و همین باعث قابل تحمل تر شدن پرش های بیجای حین فیلم است.

endless love  endless love

روند شکل گیری داستان در فیلم نیز قابل قبول است.نور پردازی و صحنه ها شما را به وجد می آورد.اما حضور بی اثر برخی کاراکتر ها روی اعصاب است!

در مجموع اگر نوجوان هستید و اهل ژانر عاشقانه و یا در یک رابطه به سر میبرید این فیلم برایتان بسیار جذاب خواهد بود!

 

صفحه فیلم در IMDb:

https://www.imdb.com/title/tt2318092

امروز یه عکس نوشته دیدم که خیلی برام جالب بود

نوشته بود:

 

گاهی نباش...!

خودت را بردار و کمی دور تر از قافله بایست

مدتی وجودت را از همه چیز دریغ کن

ببین چه کسی نبودنت را حس می کند؟!

چه کسی حواسش به حال و احوالات توست؟!

سکوت کن و منتظر بمان و ببین کدام بامعرفتی برای پیدا کردن تو،پس کوچه های تنهایی ات را زیر و رو میکند...

کدامشان نگرانت میشوند؟!

و اصلاً چه کسی برای نگه داشتنت به خودش زحمت می دهد؟!

اگر نبودی و دیدی آب از آبِ روزمرگی هایشان تکان نخورد،تعجب نکن!

رسم آدم ها همین است

اگر بودی که هیچ ...

اگر نبودی دیگران هستند !

 

با خودم گفتم "تا بوده همین بوده"؛هرکسی مال خودشه؛هر کسی فکر خودشه؛شاید مشکل از من باشه که این چیزها برام عجیبه،که اگر به چیزی دل بستم همه ی وجودمو وقفش می کنم...

همیشه مشکل از من بوده

"Allied" ، "متفقین" یا "هم پیمان" فیلمی جنایی،عاشقانه،درام و نوستالژیک به کارگردانی "رابرت زمیکس" و نویسندگی "استیون نایت" محصول سال 2016 آمریکا است.داستان فیلم در مورد افسر خلبان ارتش بریتانیا ، "مکس واتن" با بازی "برد پیت" و "ماریان بوسه ژوق" با بازی "ماریون کوتیار" عضو نیروهای مقاومت فرانسه حین جنگ جهانی دوم است.ماجرا از این قرار است که این دو نفر ماموریت ترور یک سفیر آلمانی در کازابلانکای مراکش را عهده دار میشوند و طی انجام آن بین آنها وابستگی به وجود می آید و...

صرفاً به عنوان یک مخاطب در نقد این فیلم باید بگم که در مجموع اثر قابل قبولی است و حداقل ارزش یکبار دیدن را دارد.بسیاری از ویژگی های منفی و اشتباهات کارگردانی این جنایی رمانتیک پشت بازی کم نقص برد پیت و کوتیار پنهان میشود اما همچنان نمی توان کارگردان را به خاطر اشتباهات عجیب و غریبی مثل استفاده ی ناشیانه از جلوه های کامپیوتری در فیلمی مربوط به جنگ جهانی دوم! که مثل وصله ای ناجور بیننده را سردرگم میکند تبرئه کرد.

داستان فیلم در کل تکراریست و بارها در سینما و حتی سریال های تلویزیونی شاهد این تیپ داستان ها بوده ایم ولی در کل میتوان به آن رای مثبت داد.فراز و فرود در فیلم کمتر دیده میشود و شما یا از آن خوشتان می آید و یا نه!پس نمی توان منتظر بهتر شدن فیلم ماند و همانی است که از ابتدا خواهید دید.اما مجموع تایم فیلم به دو بخش مجزا یعنی داستان کازابلانکا و اتفاقات یک سال بعد از آن در لندن است.

صحنه و لباس ها به خوبی با فضا سازگار است و حس خوشایندی منعکس میکند.

 alliedallied

صحنه ی معاشقه ی مکس و ماریان در صحرای کازابلانکا هنگام طلوع آفتاب(که متاسفانه همین طلوع آفتاب هم از جلوه های کامپیوتری بی نصیب نمانده!)برای من بسیار جذاب و دیدنی بود و میتوان آن را نقطه عطف این فیلم نامید.

اگر کمی سلایق شخصی را دخیل کنم با ارفاق از 100 ، به این درام نوستالژیک نمره ی 75 میدهم.و در نهایت باید بگم فقط یکبار دیدن فیلم را پیشنهاد می کنم اما نه بیشتر!فیلم با دوبله ی فارسی قابل قبول دردسترس است.

صفحه ی فیلم در IMDb :

https://www.imdb.com/title/tt3640424

از روزی که حس تنهایی ام انقدر وخیم شد که مجبور شدم نوشتن این وبلاگ رو شروع کنم حالا 730 روز میگذره.دوسال گذشت و این جا و این نوشته های بی مخاطب و بدون بازدیدم تنها دلخوشی های من توی زندگی شدن.قبلاً زیاد وبلاگ نوشتم ولی هیچوقت وبلاگ شخصی نداشتم.این دو سال که وارد دانشگاه شدم شاید برعکس این که آدم دور و برم زیاد هست اما خیلی تنهام.خیلی از اوقاتم به تنهایی میگذره؛و خب چه التیامی بهتر از "نوشتن"؟!

هر چی که بزرگ تر میشم یاد میگیرم که دیگه گله از تنهایی نکنم.شاید علت اصلیش اینه که انتخاب خودم بوده،ولی از اینکه همین نوشتن ها و فیلم و کتاب و ساز و... جای خالی هر چیزی رو برام پر کردن راضی ام.دوست دارم ادامه بدم.به زندگی نه البته زیاد دید خوشایندی ندارم ولی به نوشتن و دیدن و شنیدن هنوز علاقه مندم.

توی جشن تولد دوسالگی این وبلاگ یه قولایی بهش دادم.می خوام هر چیزی که تجربه می کنم رو اینجا بنویسم.مطمئنم هر چی بزرگ تر میشم چون روز به روز تنها تر میشم اینجا روز به روز رونق بیشتری میگیره.درس و دانشگاه و مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان رو که بزاریم کنار،من هستم و یک ویولن دوست داشتنی و یک مشت کتاب که روز به روز بیشتر میشن و یه لب تاپ واسه نوشتن این وبلاگ و تعداد خیلی زیادی فیلم و سریال که همه ی تایم روزانه ی من رو پر می کنه.خب این ها نمی تونه خیلی موضوعات مناسب و جذابی برای پر کردن وبلاگم باشه ولی خب مجبورم!

سعی می کنم بیشتر از قبل از آدما فاصله بگیرم.اینجوری راحت ترم.فکر میکنم اونا هم خیلی راحت تر باشند!آدمایی که همشون رو دوست دارم،ولی همیشه از دور!همه ی آدمای این دنیا توی خانوادم برام خلاصه شدن و همه ی این دنیای بزرگ توی اتاقم!اینجور منزوی زندگی کردن رو دوست دارم؛هرچند ازش متنفرم و متنفرند(!) ولی خیلی دوستش دارم!

از روزی که به این جا اومدم بجز دست نوشته های هر از چند گاهی ام فقط شعر و کتاب و موسیقی و سینما موضوع این وبلاگ بوده و از این به بعد هم فراتر نخواهد رفت.چقدر هنر رو دوست داشتم همیشه...

دیگه امیدوار به یک حالِ خوب و آرمان شهرِ رویایی برای خودم نیستم ولی مُسَکّن های خودمو خوب میشناسم؛"وبلاگ عزیزم" !